پیدایی و پنهانی !
هستی و می بینی !
می بینی و نمی بینیم !
همه جا حضور داری اما غایبی . غایب که نه !
آقا بیا !
اصلا چرا می گوییم بیا !
مگر نیستی ؟
مگر نمیبینی و یاری نمیکنی ؟
هاان !!
آمدنت برای ماست !
پس آقا منتظر چه هستی !
تو که خوب میدانی با آمدنت ظالم و مظالم خشک میشود !
و منتظران چه کنند ؟
پلکِ قطره هاشان بسته ، پنداری که خفته اند ...
ولی با این همه ، بیدار و هوشیارند ...
و با کوچکترین ایمای بادِ دست ، و دستِ باد
چو رگباری همه دار و ندار خویش را یکجا فرو بارند ...
اما مردم چه ؟...
سعادت ؟ آه ...
بلی هیچ است و دیگر هیچ ...!
هنوز آدینه در راه است !
هنوز ندبه ها باید خواند !
اما نزدیک است !
میشود روزی که حاضر همیشه حاضری من هم حاضر باشم ؟ ...
انشالله .
|